۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

به شدّت معذوریم!!!













شاید این یک شروع دوباره باشد






۳ نظر:

ناشناس گفت...

دوست عزيز. از اينكه برام كامنت گذاشتي خيلي ممنون. منتهي من به علت عدم حضور ذهن يا غيره منظور شما رو متوجه نشدم. ممكنه برام يكم بيشتر توضيح بدي؟ چون مي خوام يك پست ديگه با توجه به كامنتا بنويسم. در ضمن بلاگ بسيار خوبي داري... مي بينم كه با بچه هاي كلاه و گرافيتي هم دوستي.
قربانت. پندار

ناشناس گفت...

دوست محترم
قطعا حق با شماست. من بیش از حد به فرم نزدیک شدم. با کمال فرتنی عرض می‌کنم که قصدم صرفا تجربه بود نه ارایه اثر ادبی/هنری.
امپرسیون اسمی بود که به خاطر همان تاش‌ها من نوشتم وگرنه تخصصی هم در این باب ندارم و ادعایی هم.
باز ممنونم و باز سپاس‌گزار از نظرتان.

پست‌هایتان هم دوست داشتنیست.
باز سر می‌زنم.

بی پدر خودشیفته گفت...

ببینید من یه مشکلی دارم درباره وبلاگ شما. من این آدرس رو خوندم و خوشم اومد و لینکش کردم رو وبلاگم. ولی الان مدتیه که هی میام و همین نوشته های تکراری رو می بینم. شما آپ نمی کنید؟ این یه صفحه از یه وبلاگه یا خود وبلاگتون؟ مطالب تازه کجان؟
میشه قدم رنجه بفرمایید روی وبلاگم برام توضیح بدید؟