۱۳۸۶ فروردین ۳۰, پنجشنبه


ماموریت ممکن
صدای خانمی از توی بلندگو پخش می شد که "شما جهت خروج از موقعیت فعلی، فقط چند دقیقه مهلت دارید" و من فقط چند دقیقه وقت می خواستم تا پیام خود را به مسافر کنار دستی ام برسانم. این عمل فقط به اندکی دقت و شهامت احتیاج داشت که هیچکدام را در خودم سراغ ندارم
مسافر بغل دستی من از نوع ساده بود و هیچ گونه قابلیتی برای تشخیص نیّاتِ افرادِ فرستنده ی پیام را نداشت. این اطلاعاتی بود که به من الصاق شده بود. پس پیام من باید به گونه ای حاوی نشانه های دقیقی باشد که خبر از نیت دوستانه ی من بدهد و این به دفت و تجربه احتیاج داشت. که من نداشتم . از آن جایی که یکی از ترفند های دشمن برای گمراهی مسافرین ساده، ارسال پیام های دوستانه است پس من باید شهامت و ذکاوتی بیشتر به خرج می دادمو آماده ی هرگونه عکس العملی می بودم تا اگر آن مسافر معمولی قبلا نسبت به پیام های تقلبی تجربه ای داشت ، در هنگام عکس العمل های ضربتی او قدرت کنترل اوضاع را در دست بگیرم به گونه ای که دشمن از این ماجرا بویی نبرد، چرا که مسافرین دشمن در همه جا بودند
پس با کمال احتیاط شروع به جلب اعتماد او کردم. و کد های پیش پا افتاده ای را ارسال کردم. جواب های او حاکی از تجربه ی زیادش در مواجه با این کد های همگانی بود. پس من طی پیامی از او خواستم تا اطلاعاتی راجع به خودش بدهد، او هم از من همین درخواست را کرد و من هم برای جلب اعتمادش یک سری اطلاعات را به او منتقل کردم
***
دستگاه کنترل ورودي، من را تشخیص نداد! دو باره امتحان کردم این بار من را به مراجع ذیصلاح ارجاع داد. یکی کد های من را دستکاری کرده بود . آن ها قول دادن که اطلاعاتم را تصحیح کنند
***
صدایی از بلندگو پخش می شد که " شما جهت خروج از موقعیت فعلی دو راه بیشتر ندارید" و من راه ها را بلد نبودم! مسافر بغل دستی من از نوع پیشرفته بود و کدهایش با کلید هایم تطبیق داشت، ولی در راهنمایی من عجله ای نداشت

۵ نظر:

ناشناس گفت...

صدایی از بلندگو پخش می شد که " شما جهت خروج از موقعیت فعلی دو راه بیشتر ندارید" و من راه ها را بلد نبودم!

in ghesmat vaghean khoda bood. ahsantom!

ناشناس گفت...

سلام ،به روزم با پرواز22اسفند1385والبته کلی بار اضافی!بالهایت آماده است!پرواز می کنی؟یا علی

ناشناس گفت...

در این موقعیت...
چیزی نمی تونم بگم...







...
سلام

behrooztest گفت...

سهیل : چی کار می کنی ؟ دگمه رو فشار بده . ده یاللا . بابا جان چی کار داری می کنی ؟ فشار بده اون دگمه شاتر لعنتی رو . بابک چی کار می کنی ؟
بابک : من فشارش می دم . اما هیچ اتفاقی نمی افه . بیا یه بار دیگه . ا ِ پس چرا دوباره اتفاقی نیافتاد ؟
حاصل : تعداد متنابهی عکس همانند سازی شده از لحظاتی که نام برده شد در حالی که سهیل درست خود را به این صورت می چرخاند . ء

پدرام بالداری گفت...

از کد های مسافر بغلی به کد های مسافر بغلی
010101101010101010001010101010
این همون دو راهه
البته یه راه دیگه هم همیشه هست
0000000000000000000000000000
که این راه به تیمارستان است
1111111111111111111111111111
هم ریاست جمهوری تیمارستان