۱۳۸۵ دی ۱۶, شنبه

تحلیل لامصبی
.

اکثر تحلیلگران جامعه ی امروز من که یا گوش شنوایی برای حرف های خود پیدا نکرده اند و یا اصلا حرفی برای خود پیدا نکرده اند، دست به قلم (نوع امروزی آن کیبرد) می برند و خِرَد جامعه را نشانه می روند.... واقعا نمی دانم که در مورد ایشان چه بگویم ... آیا واقعا باید همه ی قضایا را به این اَلَم تراشان خِرَد توضیح داد... ؟ پایان

۶ نظر:

ناشناس گفت...

سلام! خب این الم تراشان هم یه حقی دارند

ناشناس گفت...

بابك جان تصوير اين پستت عالي بود

ناشناس گفت...

ولشان كن تا بچرند.راستي مسعود راست مي گه تصوير محشر بود.خوب بلديا ...

ناشناس گفت...

اسمتو واسه مدير گروهي فرش يادداشت كردم.
چطوره؟
خوش باشي

ناشناس گفت...

شاخدار !! فکر کنم از میان تمام مطالبی که در تمام عمرت، باید یا نباید بنویسی یا نوشتی، اگر و تنها اگر همین که داری می نویسی باقی بماند، باید بتونه تمام معنای وجودت رو -در حالت حضور یا عدم حضور- بازگو کنه... این جوری تکه گمشده پیدا میشه ، همیشه فکر می کنم کاش تو هم مثل همه اونایی که هیچ وقت باهاشون حرف نزدم و ندیدم بودی اما همین موضوع رو صادق بودنم تاثیر میذاره ،ایکاش همه چیزها از لحظه اول تو مانیتور بود..

ناشناس گفت...

ای گوش شنوا موش کجا رفت؟
دیوار من از هوش کجا رفت؟
من با قلمم قلم تراشم
داشم! قلمم دوش کجا رفت؟